چهارشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۳ - ۰۸:۳۲
حتی نامه‌هایی که به من توهین کرده‌اند را گزارش دهید!

حوزه/ عشق به امام راحل نه تنها در دل ملت ایران بلکه در قلب هر انسان آزاده ای موج می زند؛ علت چنین عشقی، فقط در یک چیز خلاصه می گردد و آن خداباوری امام خمینی بود.

سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، جهت ترویج سبک زندگی دینی مصادیقی از سیرۀ رفتاری امام راحل را در قالب اخلاق فردی تقدیم می نماید.

* اخلاق فردي‏ (زهد وسادگي)‏

شخصی براي پرده ميان منزل و كوچه، مقداري پارچه خريدند. امام فرمود: با چه پولي؟؛ چرا با آخرت من بازي مي‏كنيد!.

فردی در منزل امام در نجف گفت: چون ماه رمضان است، مقداري گوشت اضافه بخريد. امام اجازه نداد و فرمود: اگر فلاني مايل نيست، غذايش را جدا كنيد!.

 به مسئول گچ كاريِ حسينيه جماران فرمود: بگذاريد من بميرم بعد گچ كاري كنيد!.

براي يك دينار، كرايه ماشين در تشييع جنازه عالمي، چهره شان برافروخته شد و گفتند: ما هم مثل ديگران پياده مي‏رفتيم!.

در منزل خودشان اجازه روشن كردن حتي يك چراغ اضافه را نمي‏دادند و گاهي هنگام ملاقات شخصيت ها از جلسه بر می‌خاستند و برق اضافي را خاموش مي‏كردند!.

* صبر و تحمّل‏

 به خاطر رعایت حال امام، اهل منزل راديو را از بالاي سر امام برداشتند تا امام خبر شهادت شهید بهشتی و 72 تن از یاران انقلاب را از رادیو نشنوند. امام فرمود: من خبر را از راديو شنيده‏ام!.

 علماء براي تسليت مرحوم آقا مصطفي گريان به منزل امام آمده و تسليت مي‏گفتند، ايشان بدون گريه فرمود: إنّاللّه و إنّا إليه راجعون.

*سعه صدر

 امام راحل می گفتند: حتي نامه هايي كه كسي به من جسارت كرده را گزارش دهيد.

هر كس عكس مرا پاره كرد يا به من اهانت كرد برخورد تلخ نكيند.

شب تبعيد همين كه امام را از قم به سمت تهران مي ‏بردند وسط راه ماشين را نگه داشتند، امام فكر كردند كه مي‏خواهند او را شهيد كنند. فرمود: وقتي به قلبم مراجعه كردم، هيچ تغييري در روحم نديدم.

*تواضع‏

 همين كه فهمیدند گروهي پشتِ سرش به راه افتاده اند، فرمود: مگر عروس مي‏بريد!.

 اگر از مطلبي اطلاع داشت با كمال صبوري گوش مي‏كرد تا گوينده دلسرد نشود.

 كميته استقبال خبر دادند می خواهیم از فرودگاه تا بهشت زهراء را چراغاني كنيم. فرمود: مگر مي‏خواهيد كوروش را وارد كنيد. من يك طلبه هستم، از ايران رفته‏ام و حالا بر مي‏گردم!.

 از ويژگي هاي امام سبقت در سلام گفتن بود.

 هيچ گاه اجازه نمي‏دادند كسي بالاي سر ایشان چتر نگه دارد.

 امام با گروهي به مشهد رفته و منزلي كرايه كردند و با هم به حرم مي‏رفتند. ولي زيارت را زودتر تمام مي كرد و به خانه برمي گشت؛ ايوان را جارو كرده و چاي درست می كرد تا دوستانش از حرم برگردند.

يكي گفت: چرا شما زيارت را مختصر كرديد. فرمود: ثواب اين كارها كمتر از زيارت نيست.

 در تشييع جنازه آیت الله العظمی بروجردي بنا داشتند او را مطرح كنند؛ به همين خاطر شركت نكرد و پس از رحلت ايشان به خاطر پرهيز از شهرت، مجلس فاتحه‏اي نگرفت؛ بعد از گذشت 2 هفته دستور دادند، اسم بزنند.

 همين كه از شهداء 15 خرداد با خبر شدند، فرمود: من كه كاري براي مردم نكرده‏ام، تكليف من خيلي سنگين شد.

سعي داشتند كارهاي شخصي را خودشان انجام دهند و به كسي دستور ندهند.

پيرمردي ترك، كمي مغز بادام براي امام آورده بود. به آقاي رفيق دوست التماس كرد به امام خبر دهيد كه مرا راه دهند. امام كه به شخصيت ها فرموده بود، خسته هستم؛ فرمود: آن پيرمرد از روستاي آذربايجان بيايد.

از یادداشت‌های حجت الاسلام والمسلمین قرائتی

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha